۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

غلامرضا خسروی، محکم و استوار تا آخر!



غلامرضا خسروی در سال ۱۳٦۰ و در حالیکه ١٦ سال داشت به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و  پس از ٦ سال زجر و شکنجه در زندان های سپاه پاسداران کازرون و عادل آباد شیراز، در سال ١٣٦۵ آزاد شد.
در سال ۱۳۸٦ او به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین در رفسنجان دستگیر و به سه سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم شد اما محکومیت او در  دادگاه تجدیدنظر تشدید و حبس تعزیری شش سال برای او تایید شد و سپس بر اساس شکایت وزارت دفاع به اتهام محاربه از طریق همکاری موثر با سازمان مجاهدین خلق مجددا محاکمه و به اعدام محکوم شد.
او سال گذشته در مصاحبه ای با کمپین صلح فعالان در تبعید خود را چنین معرفی کرده بود:
غلامرضا خسروی سوادجانی فرزند قلی متولد ٢٤ تیرماه ١٣٤٤ در آبادان در یک خانواده کارگری، متاهل دارای یک فرزند پسر ١٦ ساله، آخرین مدرک تحصیلی دیپلم تجربی و هم اینک دانشجوی ترم ٧ رشته شیمی محض دانشگاه پیام نور هستم .
از سال ١٣۵٧ با اوج گرفتن انقلاب ضد سلطنتی با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شدم که این آشنائی بعد از پیروزی انقلاب به یک ارتباط مداوم و پیوسته تبدیل گشت و در نهاد دانش آموزی سازمان مشغول به فعالیت شدم که نهایتا در مردادماه سال ١٣٦٠ به همین دلیل دستگیر شدم، فعالیتم در شهرهای آبادان، نورآباد ممسنی و کازرون بوده است.
در مورد وضعیتم در زندان هم از بدو دستگیری در تاریخ پنجم اسفند ١٣٨٦ تا  ٢۵ تیرماه ١٣٩٠ بمدت ٤٠ ماه در سلول های انفرادی بازداشتگاهای مختلف بودم، بدون هیچ گونه امکانات رفاهی و انسانی با سالی ٢ ملاقات و بدون حق تلفن و هم اینک نیز در بند ٣۵٠ زندان اوین در کنار دیگر زندانیان سیاسی شریف و آزاده و مقاوم هستم، با همه کمبود ها و کاستی ها و مشکلات و محدودیت هایی که هدفشان از پا در آوردن و شکستن مقاومت زندانیان سیاسی مقاوم می باشد (زهی خیال باطل ) ولیکن همواره با عهد و پیمان خود با خدا و خلق، پایدار و استوار خواهم بود.
در سال ١٣٦۵ بعد از آزادی از زندان علیرغم قبولی در کنکور ورودی دانشگاه از ادامه تحصیل محرومم نمودند وشرط ورودم به دانشگاه را قبول همکاری اطلاعاتی با وزارت اطلاعات قرار دادند که هیچ وقت آن را نپذیرفتم.
به نظر من وزارت اطلاعات و وزارت دفاع در این پرونده کاملا با یکدیگر هماهنگ بوده اند به طوری که علوی جنایتکار (سربازجوی مجاهدین خلق ) در بازجویی های برادرم (محمد رضا) به او گفته بود که من خودم حکم غلامرضا را از سه سال به اعدام کشانده ام.
با توجه به محتویات حکم صادره توسط قاضی پیرعباسی نشان از بغض و کینه رژیم نسبت به ما از همان دهه شصت بوده است چون مسائل مربوط به دهه شصت را در حکم من آورده بودند.

علت دیگر افشاگری های من در بیدادگاه رفسنجان بخاطر اعمال وحشیانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات و عدم قبول همکاری اطلاعاتی و مصاحبه ی تلویزیونی بر علیه سازمان مجاهدین خلق بوده است که باعث شد ٤٠ ماه من را در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات کرمان(١٢ماه) حفاظت اطلاعات وزارت دفاع (بازداشتگاه ٦٤ ، ٩ ماه) و ٢٤٠ زندان اوین (٢٠ ماه ) نگه دارند و کینه و عداوت خودشان را نشان دهند .

من در جهت افشای ماهیت جنایتکارانه و جنگ طلبانه ضد میهنی رژیم و گسترش فقر و فساد و تباهی توسط آنها، فعالیت هایی در ارتباط با سیمای آزادی (شبکه تلویزیونی شورای ملی مقاومت ایران ) داشتم و مطالب اطلاعاتی برای آنها می فرستادم و به آن شبکه تلویزیونی کمک مالی کرده بودم که این فعالیتهایم لو رفته بود و رژیم هم من را تحت مراقبت، شنود و هک ایمیل هایم قرار داده بود که آن فعالیت را قبول داشته و دارم. ضمن اینکه در بدو دستگیری تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید و توهین تهدید نسبت به دستگیری و اذیت خانواده ام توسط نیروی اطلاعات هم قرار گرفتم و نهایتا برای آن فعالیت ها به سه سال حبس قطعی و سه سال حبس تعلیقی محکوم شدم و لیکن در یک روند کاملا خصمانه و جهت دار توسط وزارت اطلاعات این حکم تبدیل به شش سال حبس قطعی و سپس به حکم اعدام تشدید گردید.

من هوادار سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران بوده و هستم ولیکن هیچ ارتباط تشکیلاتی با آنها نداشتم و فعالیت کوتاه مدت من ارتباط با شبکه تلویزیونی سیمای آزادی بوده است که جایگاهی حقیقی و حقوقی برای خود دارد و با این وجود از اینکه اعلام نمایم هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران هستم هیچ ترس و هراسی ندارم و بگذار به خاطر این هواداری و بغض و کینه ضد انسانی رژیم نسبت به سازمان و هوادارانش به چوبه دار سپرده شوم. باشد که پرچم شرف و آزادگی خلق قهرمان ایران باشم و شهادتمان موجب روسیاهی و سرنگونی هر چه سریعتر این رژیم ضد بشری گردد .

این رژیم سفاک اجازه نداد که قبل از محاکمات، من حتی یک دقیقه بتوانم با وکلایم صحبتی داشته باشم. ماموران اطلاعاتی و امنیتی و دفتردار شعبه  بیدادگاه به شدت از ارتباط و صحبت من با وکلایم ممانعت به عمل می آوردند. وکیل حضور داشت ولیکن هیئت منصفه ای وجود نداشت. ضمنا رای ها از قبل به قضات ابلاغ می شود.

از دید من وعده های پیش از انتخابات حسن روحانی در خصوص بازنگری پرونده ها و وعده آزادی زندانیان عقیدتی و سیاسی صرفا برای فریب توده مردم و جهانیان به منظور کم کردن فشار افکار عمومی داخلی و خارجی و جلوگیری از محکومیت های بیشتر بین المللی و تحریم های بیشتر بعدی بوده و ضمن اینکه از دید رژیم، زندانیان عقیدتی و سیاسی فقط زندانیان خودشان و باندهای داخلی خودشان است نه دیگران، و این ها همان جنایتکاران دهه های قبل می باشند که بارها این را در بازجویی ها و محاکمات گفته اند که، افسوس آن شرایط قبلی نیست وگرنه یک دقیقه هم شما را زنده نمی گذاشتیم، و اگر هم تغییری انجام دهند، بر اثر فشارها و اوضاع آشفته و رو به زوال و نابودی شان می باشد و به هدف نجات خودشان.

مطلب دیگر اینکه من دشمن خدا و خلق و خود را خوب شناخته ام و انتظار دیگری جز این از این ها ندارم و هر لحظه آماده شهادت در راه خدا و خلق و آرمان های رهایی بخش و توحیدی مجاهدین خلق ایران می باشم و همین حکم اعدام را هم در چارچوب قضا و قدر الهی دانسته و هر شرایطی و هر حکمی را خیر مطلق می دانم و با جان و دل می پذیرم و برای آن هم افتخار می کنم و اصلا هم نگاهم و امیدم به این نیست که حسن روحانی چه می خواهد بکند یا نکند، یا چه شعاری می دهد و یا نمی دهد.ما وظیفه ملی، میهنی و آرمانی خودمان را انجام می دهیم و آماده فدا شدن و پرداخت هزینه و بهای آن در هر سطحی می باشیم، حسن روحانی کیست؟ ما نگاهمان فراتر و بالاتر از این هاست.

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود شستم ز جان از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به سر در قفای آزادی

از مخاطبینم هم می خواهم که عزم خود را برای سرنگونی این نظام جنایتکار و ضد بشری جزم نموده و تمام تلاش خود را معطوف به براندازی این رژیم با همه دار و دسته هایش و سپس برقراری حاکمیت مردمی، آزادی، دموکراسی، برابری و عدالت برای تک تک آحاد ملت نماید.

سلام بر خلق، سلام بر آزادی
پیروز باد جنبش آزادی خواهانه مردم ایران

صبح روز چهارشنبه  ۷ خرداد ۱۳۹۳، ماموران زندان اوین، غلامرضا خسروی را به بهانه گفتگو با حمیدی، معاون قضایی زندان اوین از بند ۳۵۰ خارج، و به اجرای احکام این زندان منتقل کرده اند.
بر اساس شهادت گروهی از زندانیان بند۳۵۰،  سربازجوی جنایتکار، علوی پس از حادثه پنج‌شنبه سیاه بند ۳۵۰، غلامرضا خسروی را تهدید کرد که حکم اعدامش را اجرا خواهد کرد.

غلامرضا خسروی در جریان حمله وحشیانه  ٢٨ فروردین ١٣٩٣ به بند ٣۵٠ اوین به شدت توسط دژخیمان مجروح و مضروب شد. او در حالی که از ناحیه سر و صورت آسیب دیده و دچار خونریزی بود و گوش راستش پاره شده بود، به سلولهای انفرادی بند ٢٤٠ منتقل شد. او بعد از عقب نشینی رژیم و بازگشت زندانیان به بند۳۵۰، پیام زیر را خطاب به ملت ایران و آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر و حامیان زندانیان سیاسی در ایران و سراسر جهان فرستاد. 

بالاخره پس از  ١۵ روز رنج و شکنجه انفرادی و تحمل اعتصاب غذا، رژیم ضدبشری آخوندی در یک عقب نشینی مفتضحانه در برابر مقاومت زندانیان مقاوم و افشاگریها و تلاشها و همدردیهای شما خلق قهرمان در ایران و سراسر جهان، تمامی زندانیان محبوس در انفرادی را به بند ۳۵۰ بازگرداند. همراهی ها، همدلی ها و روزه های سیاسی و حتی تراشیدن موهای سرتان، موجب افتخار و سربلندی و روحیه بخش ما در سلولهای انفرادی بود، بی شک این مقاومتها و ایستادگیها پیروزی نهایی خلق قهرمان ایران بر فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران را رقم خواهد زد. در این جا بر خود واجب دانستم که به عنوان فرزند کوچک و جان بر کف مردم ایران از تمامی کوششها، پایداریها و مقاومت شما سپاسگزاری نمایم. 

درود بر عزمتان 
درود بر شرفتان 
درود بر پایداری تان 
غلامرضا خسروی